او میخندید...
زود، خیلی زود دچارش شد.
و تو باز هم به او خندیدی
میدانست اشتباه بزرگیست، پس این ماجرا تاریکی بی پایانیست
و میدانست عمرش را بیهوده به راه خواهد رفت...
میدانست اشتباه بزرگیست که راه جبرانی نخواهد داشت
او میدانست
اما دیوانه را چه به دانستن !!!
برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 55